امير محمدامير محمد، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه سن داره

بهانه قشنگ زندگی

خيمه هاي غم

كم كم سياهي علمت ديده ميشود آثار خيمه هاي غمت ديده ميشود افتاده ، سينه ام به تپش هاي انتظار از روي تل دل ،حرمت ديده ميشود صلي الله عليك يا اباعبدالله ...
26 آذر 1390

وقف دل

    در حسينيه دلمان، مرغ هاي محبت سينه مي زنند و اشك هاي يتيمي در خرابه چشم، بي قراري مي كنند. سينه ما تكيه اي قديمي است، سياهپوش با كتيبه درد و داغ. و در آن با كليد «يا حسين» باز مي شود. ما دل هاي شكسته خود را وقف اباعبدالله(ع) كرده ايم و اشك خود را نذر كربلا، و اين «وقفنامه» به امضاي حسين(ع) رسيده است.  اين است كه زيارت حسين(ع) ترجيع بند ايام سال ماست.  صبح ها وقتي سفره دعا و عزا گشوده مي شود، زيارتنامه را كه مي بينيم، چشممان آب مي افتد. «السلام عليك» را كه مي شنويم، بوي خوش كربلا به مشاممان مي رسد. توده هاي بغض در گلويمان متراكم مي گردد و هواي دلمان...
26 آذر 1390

وقف دل

در حسينيه دلمان، مرغ هاي محبت سينه مي زنند و اشك هاي يتيمي در خرابه چشم، بي قراري مي كنند. سينه ما تكيه اي قديمي است، سياهپوش با كتيبه درد و داغ. و در آن با كليد «يا حسين» باز مي شود. ما دل هاي شكسته خود را وقف اباعبدالله(ع) كرده ايم و اشك خود را نذر كربلا، و اين «وقفنامه» به امضاي حسين(ع) رسيده است. اين است كه زيارت حسين(ع) ترجيع بند ايام سال ماست. صبح ها وقتي سفره دعا و عزا گشوده مي شود، زيارتنامه را كه مي بينيم، چشممان آب مي افتد. «السلام عليك» را كه مي شنويم، بوي خوش كربلا به مشاممان مي رسد. توده هاي بغض در گلويمان متراكم مي گردد و هواي دلمان ابري مي شود و آسم...
26 آذر 1390

ناز چشمانت

گفته بودي كه چرا محو تماشاي مني آنچنان مات كه حتي مژه بر هم نزني مژه بر هم نزنم تا كه ز دستم نرود ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدني   ...
26 آذر 1390

دوربين مخفي

وقتي پسرمون دختر خانم مي شه :     وقتي پسرمون خاله قزي مي شه : وقتي امير محمد متفكر مي شه :   وقتي امير محمد شال و كلاه مي كنه : وقتي امير محمد تعجب مي كنه : وقتي امير محمد فوتباليست مي شه در حد تيم ملي : وقتي امير محمد آرايشگاهو مي زاره رو سرش : وقتي امير محمد توسط عليرضا جون پسرعموي عزيزش چلونده مي شه : وقتي امير محمد فضول مي شه : در پي هدفمندي يارانه ها : و در آخر وقتي امير محمد مي فهمه مامان مريم يواشكي ازش عكس گرفته اونم بدون اجازه از صاحب عكس :   ...
26 آذر 1390

اين روزهاي امير محمد

سلام پسر قشنگم از وقتي ماه محرم شروع شده ما حسابي از خودمون و از اينكه مشغله كاري باعث مي شه يه كمي ناخواسته از معنوياتمون دور بشيم شرمساريم تو جمع كوچك ما فقط شما هستيد كه با ماماني جون هر شب هم براي نماز و هم مجلس عزاداري امام حسين (ع) به مسجد و هئيت هاي مذهبي مي ري خدا قبول كنه انشاءالله وقتي كه براي امام حسين(ع) سينه ميزني خدا به خاطر وجود پاكت به ما هم عنايتي داشته باشه و ثوابي هر چند كوچيكم به پدر و مادرت برسونه.   ...
26 آذر 1390

اين روزهاي امير محمد

سلام پسر قشنگم از وقتي ماه محرم شروع شده ما حسابي از خودمون و از اينكه مشغله كاري باعث مي شه يه كمي ناخواسته از معنوياتمون دور بشيم شرمساريم تو جمع كوچك ما فقط شما هستيد كه با ماماني جون هر شب هم براي نماز و هم مجلس عزاداري امام حسين (ع) به مسجد وهئيت هاي مذهبي مي ري خدا قبول كنه انشاءالله وقتي كه براي امام حسين(ع) سينه ميزني خدا به خاطر وجود پاكت به ما هم عنايتي داشته باشه و ثوابي هر چند كوچيكم به پدر و مادرت برسونه. ...
26 آذر 1390

جانسوزترین نجوای مادرانه

بخواب علي جون به روي سينه ام كه آخرين بار ، روي قشنگتو ببينم مادر بي تاب ، بچه بي خواب كاشكي بياره يه قطره آب كجايي عباس بچمو درياب كه صورتش داره مي سوزه زير آفتاب رفته عموت كه آب بياره كار عموت نشد نداره دستاي كوچولوتو وا كن دستهاي عباس دعا كن   چرا عزیزم صدات گرفته بمیره مادر آتیش به روی لبات گرفته گریه بی جون ،حال پریشون میخوام که آرومت کنم اما نمی شه تشنه شیرم ، نمیر میمیرم میگن مادر به فکر بچشه همیشه الهی که بارون بگیره لبات دوباره جون بگیره بخواب که وقت خواب حالا مادر برات میخونه لالا عزیزقلبم ای مهربونم دردت به جونم ...
26 آذر 1390

جانسوزترین نجوای مادرانه

بخواب علي جون به روي سينه ام كه آخرين بار ، روي قشنگتو ببينم مادر بي تاب ، بچه بي خواب كاشكي بياره يه قطره آب كجايي عباس بچمو درياب كه صورتش داره مي سوزه زير آفتاب رفته عموت كه آب بياره كار عموت نشد نداره دستاي كوچولوتو وا كن دستهايعباس دعا كن چرا عزیزم صدات گرفته بمیره مادر آتیش به روی لبات گرفته گریه بی جون ،حال پریشون میخوام که آرومت کنم اما نمی شه تشنه شیرم ، نمیر میمیرم میگن مادر به فکر بچشه همیشه الهی که بارون بگیره لبات دوباره جون بگیره بخواب که وقت خواب حالا مادر برات میخونه لالا عزیزقلبم ای مهربونم دردت به جونم ...
26 آذر 1390